آذر



نوشتن راجع به فیلم‌ها همیشه سخت است. باید همیشه این نکته را مدنظر داشته باشی که ممکن است کسی فیلم را ندیده باشد، پس باید جوری بنویسی که داستان فیلم لو نرود و به اصطلاح فیلم لوث نشود. همین جمعه‌ای که گذشت تصمیم گرفتم به سینما بروم. دودل بودم که چه فیلمی ببینم، اول تصمیم داشتم فیلم «آینه بغل» را ببینم اما در میانه راه سینما نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم فیلم «آذر» را تماشا کنم.
آذر زنی است که قصد دارد قهرمان زندگی‌اش باشد. پرانرژی و خستگی ناپذیر برای زندگی‌اش تلاش می‌کند تا اینکه تندباد دروغ و تهمت در بادبانش می‌پیچید و او را محکم به صخره‌ها می‌کوبد. این دو خط بهترین خلاصه‌ای است که می‌توانم برای این فیلم بنویسم. یکی از نکات جالب این فیلم این است که با موتورسواری آذر شروع می‌شود و با موتورسواری او تمام می‌شود. اما فیلم ابدا راجع به موتورسواری زنان نیست. من در طول فیلم دائم از خودم سوال میکردم اکر جای امیر، آذر، صابر یا علی‌آقا بودم چه انتخابی می‌کردم و چه تصمیمی می‌گرفتم. احتمالا بعد از تماشای فیلم از خودتان سوال خواهید کرد مقصر اصلی به وجود آمدن این ماجراها چه کسی بود، امیر، صابر، آذر یا کسی که در طول فیلم کمتر دیده شد اما همواره حضور پررنگش در سرتاسر فیلم احساس می‌شد.
در یکی از سایت‌های نقدی راجع به فیلم آذر خواندم که صحنه‌های موتورسواری آذر را هنجارشکنی نامیده بود. اما فراموش نکنیم که روزگاری اگر یک زن پشت ماشین هم می‌نشست هنجارشکن محسوب می‌شد. نباید فراموش کنیم که هنجارها از دل جامعه بیرون می‌آیند و در طول زمان با تغییر فکر مردم تغییر می‌کنند. یک سکانسی در فیلم بود که خیلی من را تحت تاثیر قرار داد و به نظرم خیلی آوانگارد آمد. آذر سوار موتور بود، دخترش و همسرش امیر هم ترک او نشستند و راه افتادند.
فیلم آذر داستان خوبی دارد و من کلی از آن لذت بردم، امیدوارم شما هم از دیدن این فیلم لذت ببرید.

نظرات

پست‌های پرطرفدار